سیدمحمدپارسا جونسیدمحمدپارسا جون، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 1 روز سن داره
حلما سادات جونحلما سادات جون، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 10 روز سن داره

♥پارســـــا وروجـــکــــــــ♥

قدم نو رسیده

حلما سادات عزیزم در تاریخ۳۰تیرماه ۱۳۹۳ساعت ۱۱:۱۵قبل از ظهرمصادف با ۲۳ماه مبارک رمضان پا به این دنیای بزرگ گذاشت و زندگی ما رو سرشار از هیجان و شگفتی کرد محمد پارسا رسما در این تاریخ داداش مهربون یک فرشته کوچولو شده و خیلی هیجان زده ست و خواهرشو خیلی خیلی دوست داره پ ن:عروسک قشنگم حلما سادات آبجی سید محمد پارسا در 25 روزگی  پ ن:حلما سادات در روز تولد ۳۶۷۰گرم وزن و ۵۰سانت قد داشت و در چکاپ ۱ماهگیش ۵کیلو وزن و ۵۴سانتیمتر قدش بود بگو ماشالله خدایا شکرت ...
31 تير 1393

سوال روز!

پارسا این روزا سخت منتظر اومدن خواهر] تو راهیش هست و مدام سوالای مختلفی از بودن نی نیمون تو دله من میپرسه یکی از جالبتریناشو برات مینویسم تا بعدا خودتم با خوندش مثل من شگفت زده بشی  محمد پارسا: ماماااااااان هرچی تو میخوری میره تا دله خواهر جونمو اونم اینطوری بزرگ میشه من آره مامان محمد پارسا چه جوری؟؟؟ از تو دهنت میره تو شکمتو بعد از اونجا میره تو دهن خواهر جونم  و اونم غذا هارو میخوره و بزرگ میشه؟؟؟ من:چی بگم والا محمدپارسا : آره مامانی؟؟؟  وباز من: هیچی دیگه مجبور شدم بگم :آره   وباز محمدپارسا: مامان جون پس غذا زیاد بخور همش بخور بخور تا خواهر جونم زود بزرگ شه من :چشم مامان جان و با ...
28 تير 1393

جامعه القرآن الکریم

محمد پارسای عزیزم از تاریخ 93/4/15 مصادف با 8ام ماه مبارک رمضان داره میره کلاس حفظ موضوعی قرآن کریم البته با زبان اشاره امیدوارم تا همیشه حافظ و عامل قرآن باشی عزیزکم  و در پناه قرآن عزیز به همه آرزوهای خوبت برسی  من و پدرت هم در این راه از هیچ کاری برات فروگذار نیستیم  پ ن :من و پارسا هفته ای 3روز و هر جلسه 5/ا ساعت با هم میریم جامعه القران برای کلاس حفظش حضور مامان تو این کلاسا اجباریه و منم از بودن تو جمع این فرشته های کوچولو لذت میبرم  گل پسرم آماده برای رفتن به جامعه القرآن ...
28 تير 1393

هیچ وقت فراموشت نمیکنم

پارسای شیرین زبون من چند روز پیش برای خرید نون تازه آماده رفتن به نونوایی با اتفاق بابا جونش بود دم رفتن: محمدپارسا:مامانی شمام میای بریم نونوایی؟ من:نه مامان شما برین من تا اومدنتون سفره رو آماده میکنم محمدپارسا:خب نمیترسی تنهایی!!!!!؟؟؟ من : نه مامان!!!از چی بترسم شما زود میرینو بر میگردین محمدپارسا :باشه مامان ما زود برمیگردیم نترسیااااااا من: باشه قربونت برم منتظرتونم و با چند تا بووووس فرستادمش بره تا دم در رفته باز برگشته  محمد پارسا : مامانی یه چیزی تو گوشِت بگم ؟!!! من :آره فدات شم بگو مامان اومده دم گوش من دوتا دستای کوچولوشو گذاشته کنار دهنشو گوش من محمد پارسا:  مامانی من هیچ وقت فرام...
14 تير 1393
1